جلسه ششم
شنبه, ۹ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۱۱:۲۹ ب.ظ
از شانس خوبم همیشه برای نشستنم (به جز یک مورد که جای خودمو روی شوفاژ گرفته بودم ،)، صندلی هست . با شیرین ردیف جلو نشستیم و از فرط گرسنگی به ساقه طلایی حمله کردیم :))
استاد مطالب مربوط به شبکه های اجتماعی را مرور کردند و سپس به سراغ وبلاگ ها رفتند .
من منتظر بودم هر لحظه اسم من بصورت اتفاقی خوانده بشه و گزارش کلاسی من مرور شه! سپس بعد از خواندن چندتایی از گزارش های بچه ها ، به سراغ تمرین ده انگشتی رفتیم و یکی ّس از دیگری به پشت میز برای تایپ میروند تا اینکه حمیده بعد از تعجب استاد از تسلطش بر روی تایپ، اعتراف میکند که چهارسال تایپیست بوده ...
در اخر استاد مسوولانی برای چک کردن اکانت های بجه ها تعیین میکند و بدین ترتیب وظایف بین بچه ها تقسیم میشود
۹۶/۰۲/۰۹